بی‌ پرده به دیوار ها

نجوا کردن، حتا برای سالها

بی‌ پرده به دیوار ها

نجوا کردن، حتا برای سالها

بی‌ پرده به دیوار ها

آن‌ چنان ماهرانه نالیدن ک شعر بخواننش
آن چنان در انکارِ بودنت چشم بسته ای، ک خواب بداننت.
نفس کشدن هم هرچند، در لجاجتِ با بیهودگی بود اما، زندگی نامیدنش.
هیچ گوشی را ندارم دگر برای گفتنش، لیک بی پرده به دیوار ها نجوا می کنم.
سطح سرد و بی احساسی، ک از این مصیبت هیچ ترک نمی خورد.

نویسندگان

۲ مطلب در تیر ۱۳۹۹ ثبت شده است

به نوشتن، به کلمات، به خودم، گذشته ام و آینده ام، به نوع نگاهم خیره در آینه، به احساسم به هنگام برگشتن به خانه، با اولین فکری ک صبح ها بعد باز کردن چشم هایم سراغم می آید، به وقتِ دلتنگی، آن هنگام ک تنهایی و محیط ساکت و خالی، به هنگام دراز کشیدن های مداوم از سر بیکاری و بی انگیزگی، به آن وقت ها ک سیگار می کشم و حس می کنم نیکوتین را داخل جریان خونم، به تمام اوقات خوش و افتضاحی ک گذرانده ام از سر، به هیچ کدام از اینها دینی ندارم و کاملا وارسته ام در این لحظه از تمام عادات و خود بودنم. و حتا این ها را از روی عادت دیکته نمی کنم و نمی دانم برای چه، و می دانم این جملاتم هیچ جای دنیا را نمی گیرد و حتا گوشه ای از ذهن خودم را، و می دانم حتا بعد ها هم این متن را دوست نخواهم داشت و نمی خوانم. صرفا نوشتم، چون در این لحظه اتفاقی یکهو اینجا بودم و اینطور شد. کما آنکه تقریبا، تمام زندگی ـم را به همین نحو از سر گذرانده ام، چیدمان و مقدماتی نیست. صرفا اینجا بوده ام و عمدی نیستی اگر ک دگر نیستم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۹ ، ۱۳:۲۷
نقطهـ .

یکجا نشینی و پدیدار شدن شهر ها، اول اشتباه انسانها بود و بعد آن، هر چه از اصل حیوانی ـمان دور افتادیم، بیشتر نفهیدیم چیزی اشتباه است و حال، بعد از تمامِ این قرن ها انگار جزئی از قانون طبیعت شده باشد، گذراندن روز ها را توی چاردیواری کوچکی ک خانه نامش نهاده ایم. اینجا خورشید ک طلوع می کند هیچ روزی شروع نمی شود، صرفا تقویم ورق می خورد و باقی ـش بازی با اعداد است. اینجا از آن دور ها تا به طرف دیگری از دور خانه چیده اند. خاکستری رنگی غالب است و کلاغ ها پرندگانش. اینجا کوه ها تنها ما را متوقف کرده است و برای حضورِ بلند و کهنه اش معنای دیگری قائل نمی شویم. اینجا مردمانش از بوی علفزار خشک شده زرد رنگ، زیر تابش بی رحم خورشید ظهرگاهی درکی ندارند. تخیلات از طبیعت محدود است، از سنگ ها و سیمان تا بخواهید جمله هست و تحت یک قانونِ مصنوعی، جنبندگان مشغولند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۹ ، ۱۳:۰۰
نقطهـ .