بی‌ پرده به دیوار ها

نجوا کردن، حتا برای سالها

بی‌ پرده به دیوار ها

نجوا کردن، حتا برای سالها

بی‌ پرده به دیوار ها

آن‌ چنان ماهرانه نالیدن ک شعر بخواننش
آن چنان در انکارِ بودنت چشم بسته ای، ک خواب بداننت.
نفس کشدن هم هرچند، در لجاجتِ با بیهودگی بود اما، زندگی نامیدنش.
هیچ گوشی را ندارم دگر برای گفتنش، لیک بی پرده به دیوار ها نجوا می کنم.
سطح سرد و بی احساسی، ک از این مصیبت هیچ ترک نمی خورد.

نویسندگان

نا‌ منعطف، تنبل و ضعیف

جمعه, ۸ اسفند ۱۳۹۹، ۰۲:۱۰ ب.ظ

به مثابه راهکاری غریزی، مقابل چشمانتان تیتراژ وار آرام پایین می آید و بدان استناد می کنید، حتا اگر ک حقیقتا نبینیدشان و خود نفهمید. دستور العملی برای واکنش به اتفاقات طبیعی توی جوامع میلیونی و کشمکش های انسانی و تمام چالش های بشری، یک جور مهارت مادرزادی انگار، یک جور زبانِ متقابل برای ارتباط برقرار کردن است انگار ک همه ـگان بلدش هستند و لیک فکر می کنم، چنین قانونی در پس اذهان هست و آنقدر بدیهی ک هیچ کسی از آن سخن نمی برد و من اما ندارمش! و یک چیزی نیست، چیزی آنقدر بدیهی ک نمی فهممش. مثل یک جور معلولیت، مثلِ نتوانستنِ دیدنِ رنگ ها، مثل آنکه بو ها را نمی فهمم. مثل آنکه آدمی هیچوقت اصلا به چشمانش نور نتابیده باشد ک اصلا بداند، چشمی هم برای دیدن دارد. در تلاش برای توجیه خود، از برای قبولِ این حقیقت ک چقدر نامعطف، تنبل و ضعیفم.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۱۲/۰۸
نقطهـ .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی