بی‌ پرده به دیوار ها

نجوا کردن، حتا برای سالها

بی‌ پرده به دیوار ها

نجوا کردن، حتا برای سالها

بی‌ پرده به دیوار ها

آن‌ چنان ماهرانه نالیدن ک شعر بخواننش
آن چنان در انکارِ بودنت چشم بسته ای، ک خواب بداننت.
نفس کشدن هم هرچند، در لجاجتِ با بیهودگی بود اما، زندگی نامیدنش.
هیچ گوشی را ندارم دگر برای گفتنش، لیک بی پرده به دیوار ها نجوا می کنم.
سطح سرد و بی احساسی، ک از این مصیبت هیچ ترک نمی خورد.

نویسندگان

سیر یک بعدیِ زمان

جمعه, ۲۰ فروردين ۱۴۰۰، ۱۲:۲۰ ق.ظ

هر بار نفس زنان درست از بعد از رد کردنِ آخرین نفرین این زندگی لحظه ای به خیال خود آسوده نشسته، هیولایی بزرگتر وارد می شود و با لبخندی پهن و استهزا آمیز سراغت می آید و حتا صبر نمی کند ک تو از جایت بلند شوی. هیچکدام از اینها اهمیت نمی دهند ک تو کجای این مسیر نشسته ای. همه به یک مقصود، از برایِ به خاک کشاندنت تبر بالا می برند و شمارِ سپر های شکسته ات از دست رفته است. گاهی باید قربانی داد، مثلا بازویی را .. ولی راهِ فراری نیست و هیچ بازگشتی هم، هیچ گوشه آرامی نیست برای لحظه ای درنگ کردن، صبر کردن قبل از مواجهه با طوفانِ بعدی. هر بار سخت تر می شود و بر این ها هم هیچ اتمامی نیست. نه حتا پیروزی، یا ک هیچ انصرافی.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۱/۲۰
نقطهـ .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی